1 ـ تا هشت سال همکاری های موشکی کشورهای دیگر با ایران منوط به اجازه مورد به مورد شورای امنیت است ( ضمیمه ب ، بند 1 از 4 ) .
2 ـ تا هشت سال هرگونه فعالیت در مورد موشک های بالستیک که قادر به حمل کلاهک هستهای و نیز شلیک آنها باشد، ممنوع است ( ضمیمه ب ، بند 3 ) این بند شامل تمام موشک های دوربُرد شهاب ، فجر ، زلزال و غیر آن می شود، و باید توجه داشت که مراد از آن موشک هایی نیستند که ما بخاطر حمل سلاح های هسته ای ساخته ایم ـ چون ایران چنین قصدی ندارد و علاوه بر این چنین موشک هایی در اعتقاد آمریکا دائمآ ممنوع است، نه هشت سال ـ ، از این رو شامل موشک هائی است که صرفآ قابلیت حمل کلاهک دارد، اگرچه ایران کلاهک هسته ای نداشته و موشک را به چنین قصدی هم نساخته باشد.
3 ـ تا پنج سال انتقال سلاح از ایران به کشورهای دیگر ممنوع است، مگر اینکه شورای امنیت اجازه دهد. (ضمیمهی ب ، بند b از 6 ). و نیز تا پنج سال همکاری کشورهای دیگر با ایران در زمینه سلاح های متعارف مشروط به اجازه مورد به مورد شورای امنیت است . ( ضمیمهی ب بند 5 ) .
4 ـ هر کشوری میتواند کلیه کشتیها و هواپیماهائی را که از ایران به خارج و از خارج به ایران پرواز می کنند، بازرسی و کنترل کند . ( این بند شامل ارسال سلاح و هر وسیلهی دیگر نظامی و غیر آن به کشور هائی مثل : عراق ، لبنان ، یمن ، سوریه ، حزب الله ، فلسطین می شود ) .
5 ـ تمام همکاری های مجاز کشورها با ایران باید به اطلاع و تأیید شورای امنیت برسد ( ضمیمه ب ، بند أ ) .
6 ـ آنچه در برجام آمده است صرفآ مختص ایران است و شامل هیچ کشور دیگری نخواهد بود و نباید به عنوان یک رویه یا اصلی در حقوق بین الملل و تعهدات پیمان منع گسترش تسلیحات هستهای تلقی شود . ( بند 27 ) .
سرشناسه : صوفباف، سیدمرتضی، ۱۳۵۹ -
عنوان و نام پديدآور : توریسم از منظر فقه و حقوق/نویسنده سیدمرتضی صوفباف.
مشخصات نشر : قم: سید مرتضی صوفباف، ۱۳۹۴.
مشخصات ظاهری : ۱۹۶ ص.: مصور ( رنگی ).؛ ۱۴/۵×۲۱/۵سم.
شابک : 978-600-04-3414-4
وضعیت فهرست نویسی : فیپا
یادداشت : کتابنامه
موضوع : گردشگری (فقه)
موضوع : گردشگری -- جنبههای مذهبی -- اسلام
رده بندی کنگره : BP۱۹۸/۶/ص۹ت۹ ۱۳۹۴
رده بندی دیویی : ۲۹۷/۳۷۹
شماره کتابشناسی ملی : ۳۹۲۴۵۲۵
سرشناسه : صوفباف، سیدمرتضی، ۱۳۵۹ -
عنوان و نام پديدآور : فرهنگ جهاد/ سیدمرتضی صوفباف.
مشخصات نشر : قم: سیدمرتضی صوفباف، ۱۳۹۴.
مشخصات ظاهری : ۳۰۰ ص.: مصور(رنگی) .
شابک : ۲۲۰۰۰۰ ریال 978-600-04-3460-1 :
وضعیت فهرست نویسی : فیپا
یادداشت : کتابنامه : ص. ۴۱ - ۴۳.
موضوع : جهاد
رده بندی کنگره : BP۱۹۶/۱/ص۹ف۴ ۱۳۹۴
رده بندی دیویی : ۲۹۷/۳۷۷
شماره کتابشناسی ملی : ۳۹۳۵۴۸۵
سرشناسه : صوفباف، سیدمرتضی، ۱۳۵۹ -
عنوان و نام پديدآور : مکارمالاخلاق فاطمی : سیری در سیره اخلاقی حضرت زهرا (س)/سید مرتضی صوفباف.
مشخصات نشر : قم: سید مرتضی صوفباف، ۱۳۹۴.
مشخصات ظاهری : ۱۲۰ ص.
شابک : ۱۵۰۰۰۰ ریال978-600-04-3505-9 :
وضعیت فهرست نویسی : فیپا
یادداشت : کتابنامه: ص. ۱۱۰.
موضوع : فاطمه زهرا (س)، ۸؟ قبل از هجرت - ۱۱ق. -- اخلاق
رده بندی کنگره : BP۲۷/۲/ص۹۴م۷ ۱۳۹۴
رده بندی دیویی : ۲۹۷/۹۷۳
شماره کتابشناسی ملی : ۳۹۴۳۶۶۳
سرشناسه : صوفباف، سیدمرتضی، ۱۳۵۹ -
عنوان و نام پديدآور : صعود و سقوط: هدایت و ضلالت در قرآن و روایات/ مولف سیدمرتضی صوفباف.
مشخصات نشر : قم: سیدمرتضی صوفباف، ۱۳۹۴.
مشخصات ظاهری : ۳۳۸ص.
شابک : ۱۵۰۰۰۰ ریال: 978-600-04-3504-2
وضعیت فهرست نویسی : فیپا
یادداشت : کتابنامه : ص. [۳۳۵] - ۳۳۸ ؛ همچنین به صورت زیرنویس.
عنوان دیگر : هدایت و ضلالت در قرآن و روایات.
موضوع : هدایت -- جنبههای قرآنی
موضوع : گمراهی -- جنبههای قرآنی
رده بندی کنگره : BP۱۰۴ /ھ۴ص۹ ۱۳۹۴
رده بندی دیویی : ۲۹۷/۱۵۹
شماره کتابشناسی ملی : ۳۹۴۴۷۹۶
سرشناسه : صوفباف، سیدمرتضی، ۱۳۵۹ -
عنوان و نام پديدآور : پاسبانی فرهنگ: جستاری در حدیثنگاری و حدیثنگاران با معرفی و کتابشناسی مهمترین جوامع حدیثنگاشتههای شیعه/سیدمرتضی صوفباف.
مشخصات نشر : قم: سیدمرتضی صوفباف، ۱۳۹۴.
مشخصات ظاهری : ۲۳۶ص.: مصور (رنگی)؛ ۲۱/۵×۱۴/۵سم.
شابک : ۱۴۰۰۰۰ریال:978-600-04-3409-0
وضعیت فهرست نویسی : فیپا
یادداشت : کتابنامه: ص. ۲۲۷ - ۲۳۱؛ همچنین به صورت زیرنویس.
عنوان دیگر : جستاری در حدیثنگاری و حدیثنگاران با معرفی و کتابشناسی مهمترین جوامع حدیثنگاشتههای شیعه.
موضوع : محدثان شیعه -- سرگذشتنامه -- کتابشناسی
موضوع : احادیث شیعه -- کتابشناسی
رده بندی کنگره : BP۱۱۵/ص۹پ۲ ۱۳۹۴
رده بندی دیویی : ۲۹۷/۲۹۲
شماره کتابشناسی ملی : ۳۹۲۴۵۱۳
بسیاری از علمای شیعه بر این اعتقاد میباشند که روز نهم ربیع الأول، روز مرگ عمر بن خطاب میباشد.
مرحوم سیّد بن طاووس در اقبالالاعمال مینویسد:
ابوجعفر بن بابَوَیه روایت کرده است که دشمن اهل البیت در نهم ربیع الأوّل به قتل رسیده است ... حدیثی که ابن بابویه از حضرت صادق علیهالسلام نقل کرده است، حاکی از آن است که قتل آن دشمن در روز نهم ربیع الأوّل رخ داده است.[9]....
روایت مرحوم شیخ صدوق در کتب حدیثی موجود شیعه، یافت نمیشود، اما این روایت به رؤیت مرحوم سید بن طاووس رسیده است. روایت دیگری در کتب علمای شیعه مشاهده میشود که متن آن صراحت دارد که مرگ عمر بن خطاب در نهم ربیع الاول اتفاق افتاده است. مرحوم علامه مجلسی این روایت بسیار مهمّ را در شرافت روز نهم ربیع الاول از فرزند سید بن طاووس در کتاب زوائدالفوائد نقل میکند.[10] مرحوم محدّث نوری در مستدرک الوسائل مینویسد: این حدیث را جناب حسن بن سلیمان حلّی نیز با اختلاف کمی در کتاب الْمُحْتَضَر نقل کرده است.[11] و مرحوم علامه مجلسی نقل المُحتَضر را در مجلّد دیگری از بحارالأنوار آورده است.[12] مرحوم سیّد نعمةالله جزائری نیز در کتاب الانوارالنّعمانیة، بخشی از این روایت را از یکی از کتب مرحوم محمد بن جریر طبری امامی نقل میکند.[13]....
مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی در المراقبات مینویسد:
در روايت گرانقدرى آمده است كه روز نهم ربیع الاول، روز نابودى دشمن خدا بوده و اين روز و خوشحالى در آن فضيلت داشته و روز شادى پيروان آل محمد صلواتاللهعلیهماجمعین است، و در ميان شيعيان نيز اين روز به همين مطلب مشهور شده است. ... به هر صورت سزاوار است که دوستان آل محمد صلّیاللهعلیهوآله شادى خود را در اين روز به خاطر نابودى دشمن خدا آشكار كنند، اگر چه فقط به خاطر عمل به اين روايت باشد و به نابودى او در اين روز يقين نداشته باشند.[21]....
شرافت روز نهم ربيع الاوّل
الف- روز عيد اهل البيت عليهمالسّلام
ب- آغاز امامت حضرت بقية الله الأعظم عليهالسلام
ج- روز کشته شدن عمر بن سعد
اعمال روز نهم ربيع الاوّل
الف- روز نهم ربيع الاول، روز شادی و روز سرور
ب- اطعام برادران ايمانی
ج- پوشيدن لباسهای نو و استعمال بوی خوش
د- انفاق کردن
هـ- گشايش و توسعه مالی برای خانواده
و- به جا آوردن شکر الهی و عبادت خداوند
" ادامه مطلب را حتما" بخوانید"
ادامه مطلب...
امام زمان علیه السلام:
دل های دوستان ما آرام ومطمئن باشند
گرچه در محاصره گرفتاریها باشند ما پشتیبان آنانیم
*********************
بخوان دعای فرج را دعا اثردارد
دعا کبوتر عشق است و بال وپر دارد
بخوان دعای فرج را وعافیت بطلب
که روزگار بسی فتنه ها زیر سردارد
اللهم عجل لولیک الفرج
تکفیردشمنان علی رکن وکیش ماست
هرکس محب فاطمه شد قوم وخویش ماست
ما هم کلام دشمن حیدر نمیشویم
با قنفذ ومغیره برادر نمیشویم
لعنت به آنکسیکه پایه گذار سقیفه شد
لعنت به آنکسیکه به نا حق خلیفه شد
لعنت به آنکه برتن اسلام خرقه کرد
این قوم متحد شده را فرقه فرقه کرد
از ما بترس! طایفه ای پاکزاده ایم
مانند کوه پشت علی ایستاده ایم
فقیر به دنبال شادی ثروتمند وثروتمند دنبال آرامش زندگی فقیر است.
کودک به دنبال آزادی بزرگتر وبزرگتر دنبال سادگی کودک است.
پیر به دنبال قدرت جوان وجوان در پی تجربه سالمند است .
آنانکه رفته اند در آرزوی بازگشت ، وآنانکه مانده اند در رویای رفتن ....
خدایا ، کدامین پل در کجای دنیا شکسته است که هیچکس به مقصد خود نمیرسد
جعده که نفاق را از پدرش به ارث برده بود، در آرزوی همسری یزید دست به عمل شومی زد که ریشهدار بودن نفاق در این خاندان را پیش از پیش نمایان ساخت، باید گفت که از تاریخ ولادت و وفات او اطلاعی در منابع نیامده است.
اما در جریان ازدواج امام حسن(ع) با جعده در روایات آمده است که امام علی(ع) ابتدا دختر برادر اشعث (سعید بن قیس) را برای امام حسن(ع) خواستگاری کرد، اما وقتی اشعث از این جریان با خبر شد، نزد برادرش رفت و او را از این کار منصرف کرد تا دختر سعید را به عقد پسر خود درآورد!
بعد از آن نزد امام علی(ع) آمد و اعلام کرد که دختری را که برای حسن خواستگاری کردهاید، زن پسر من است و در آن جا بود که با اصرار دختر خود را به عقد امام حسن(ع) درآورد (2) که از این ازدواج فرزندی حاصل نشد.
با این حال بعد از مدتی معاویه با وعده مال بسیار و ازدواج با یزید، جعده را تطمیع کرد تا شوهرش، امام حسن مجتبی(ع) را که در آن زمان خانهنشین شده بود، زهر دهد و او نیز به طمع ثروت زیاد و عروس خلیفه وقت شدن چنین کرد.(3)
تا اینکه روزی امام حسن(ع) روزه بود، جعده زهر را در شیر ریخت و در هنگام افطار به امام(ع) داد، امام مقداری از آن نوشید و بلافاصله زهر را احساس کرد و فرمود: «انا لله وانا الیه راجعون»، جعده پس از زهر دادن به امام حسن(ع)، مورد نفرین حضرت قرار گرفت.(4)
از آن پس، پیوسته لختههای خون بالا میآورد و این وضع 40 روز ادامه داشت تا سرانجام در روز 28 صفر سال 50 هجری پس از وصیت به برادرش، امام حسین(ع)، دار فانی را وداع گفت.
پس از کارگر شدن زهر،.............................
ادامه مطلب...
امام مجتبى - عليه السّلام - قبل از شهادتش ، بنى هاشم را از فتنه اى كه خوف داشت بخاطر دفن وى در كنار قبر پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله - به وسيله بنى اميه برپا شود، بيم داد. به همين جهت به برادرش سيدالشّهداء وصيت نمود كه اگر ديد باد مخالف مى وزد، جلو شرّ را بگيرد و حضرتش را در قبرستان بقيع نزديك جدّه اش فاطمه بنت اسد دفن كند و نگذارد قطره خونى در اين راه ريخته شود.
پس از آنكه امام مجتبى - عليه السّلام - وفات يافت ، هاشميان خواستند او را پهلوى جدّش پيغمبر اكرم - صلّى اللّه عليه وآله - دفن نمايند، ولى يكباره بنى اميه قيام كردند و مسلّح و مجهز شده ، آماده جنگ شدند. در رأ س آنها مروان حكم و سعيدبن عاص و عایشه قرار داشتند.
اى عايشه ! روزى سوار شتر شدى ، روز ديگرى هم قاطر سوارى كردى ، اگر بمانى ، سوار فيل هم خواهى شد! تو از هشت يك ارث خانه پيغمبر، يك نهم مى برى ، ولى همه را تصرف كردى . (یعنی با اینکه تنها مالک بخشی از خانه پیامبراکرم صلی الله علیه و اله هستی ولی در همه آن تصرف کردی و مانع دفن امام حسن علیه السلام در آن خانه شدی.)
ادامه مطلب...
پاسخ به شبهه وجود حضرت رقیه(س)

حضرت سیدالشهدا(ع) دختری به نام رقیه داشتند که در سن سه سالگی در خرابه شام به شهادت رسید(منتخبالتواریخ ص299) مادر حضرت رقیه مطابق اکثر نقل ها «ام اسحاق» نام دارد که فضایل و مناقب بسیاری را برای آن بانو بر میشمارند. (ترجمه ارشاد ج2 ص197)
بخشی از صحبتهای حضرت رقیه(س) با سر پدر
یا ابتاه منالذی خضبک بدمائک (پدر چه کسی محاسنت را با خونت خضاب کرد)
یا ابتاه منالذی قطع وریدک (چه کسی رگ گردنت را برید)
یا ابتاه لیتنی لک الفدا (ای پدر کاش من قربانت میشدم)
یا ابتاه لیتنی توسدت التراب و لا اری شیبک مخضباً بدما (ای پدر کاش خاک مرا در آغوش میکشید تا محاسنت را به خون رنگی نمیدیدم (معالیالسبطین).
ادامه مطلب...
سال 1280 یا 1290 یکی به دنیا آمد، یکی مرد، یکی مسلمان شد، یکی کافر؛ یکی ظلم کرد و یکی مظلومانه نگاه کرد. اما سوای همة این رفتوآمدها، چشمان کودکی به جهان باز شد که تاریخ را برای یک انقلاب دیگر تکرار کرد؛ کودکی به نام «طیب». |
تهرانی بود و شش هفت کلاس هم بیشتر درس نخواند. حال و هوای دنیای آن موقع، طیب را هم گرفت. رفیق ناباب و بساط گناه، اما نه. هرچند که گاهی به خاطر خطاهایش زندان هم رفته بود، اما یکی دو روز مانده بود به محرم، میرفت حمام؛ غسل توبه میکرد و راه میافتاد دنبال کارهای هیئت. همه هم میدانستند که این قطعة زندگی طیب، خالص و پاک و عاشقانه است.
کاش طیب میشدیم و از گناهان پاک پاک
کاش مثل طیب حُر، یا حسین جان! سینه چاک
سر به راهش مینهادیم و غلامش میشدیم
یعنی ای فرزند زهرا(س) من کنارت ذره خاک
ادامه مطلب...
زندگینامه
در روز پنجم اسفند سال 1284 هجری شمسی در محله خیابان که یکی از محله های قدیمی شهر تبریز ........
مسئول هیئت میپرسیده است: «... راست میگویی یعنی واقعاً من سگ نگهبان خیمه های اما حسین (ع) بودم؟... » و سپس بعد از درآوردن صدای سگها با شور و وجدی آمیخته به گریه و اشک فریاد میکشیده است:«از این لحظه به بعد من سگ حسینم... خودشان مرا به سگی قبول کرده اند...»
رحلت
شب نهم دی ماه 1339 هجری شمسی مطابق با شب پانزدهم رجب 1380 هجری قمری از راه رسید.
آن شب یکی از شبهای جمعه بود.
در آن آخرین لحظات حاج احمد آقای ناظم شاهد و ناظر بوده است که یکدفعه یک وجد و خوشحالی برای رسول ترک حاصل میشود و او با یک شور و حالی زائدالوصف صدایش را بلند میکند و به زبان ترکی میگوید:
«آقام گلدی آقام گلدی (آقایم آمد آقایم آمد) آقام گلدی آقام گلدی...»
و سپس بلافاصله و با آغوشی باز جان را به جان آفرین تسلیم میکند...
همان شب در نجف اشرف !
یکی از دوستان و رفقای رسول ترک، مرحوم سید محمد زعفرانچی ........
وقتی آن ماشین به جلوی خیمه رسید یک نیم چرخی زد و حاج رسول با عجله از آن ماشین به بیرون پرید و به جلوی خیمه من آمد و به من گفت:
«آنان زهرای آند اولسون حاج سید محمد اوزلری گلدیلر بیلمی آپار دیلاز»
(یعنی: ای حاج سید محمد سوگند و قسم به جده ات حضرت زهرا (س) خودشان آمدند مرا بردند!)
تشییع جنازه
حاج رسول دادخواه خیابانی تبریزی در تاریخ نهم دی ماه 1339 هجری شمسی مطابق با پانزدهم رجب 1380 قمری در سن 55 سالگی به سرای باقی شتافت و خبر وفاتش
سال داشتم میپرسیدند: آقا پسر! کدام آقا و مجتهدی از دنیا رفته است؟ من هم جواب میدادم حاج رسول از دنیا رفته است.»
آن روز در همان اولین دقیقه های تشییع جنازه رسول در ابتدا سر و کله یکی از مشتیها و گردن کلفتهای تهران معروف به مصطفی دیوانه پیدا شده بود.
....
اقصه قبر رسول ترک
در یکی از روزهای سرد پاییز مادر یکی از نوحه خوانهای تهران به نام حاج حسین فرشی از دنیا رفته بود و رسول ترک با جمعی از دوستانش به همراه حاج حسین به شهر مقدس قم رفته بودند تا جنازه آن مادر را به خاک بسپارند.
آنها بعد از اینکه تابوت را به دور حرم مطهر حضرت معصومه(ع) طواف میدهند به سوی یکی از قبرستانهای نزدیک حرم به راه میافتند. یکی از کارگرها و قبرکنهای قبرستان از قبل قبری را مهیا و آماده کرده بود.
خواب مرحوم خطایی
حاج حسین نوتاش تعریف میکرد:
بعد از تشییع جنازه حاج رسول در تهران که بسیار پرجمعیت و با عزت برگزار شد ما با عده زیادی از دوستان و آشنایان به شهر قم رفتیم و جنازه حاج رسول را در یکی از قبرستانهای نزدیک حرم حضرت معصومه (ع) دفن کردیم و بعد از مراسم تدفین با چند نفر از دوستان با عجله و با شتاب سوار بر ماشین مرحوم آقا اسلام خطایی شدیم تا هر چه زودتر به تهران برسیم و در مراسمی که برای حاج رسول در تهران گرفته میشد حاضر شویم.
.........
ادامه مطلب...
آوردهاند كه: پيامبر گرامى روزى كه بايد در كنار «عايشه» مىماند، نزد «ماريه» رفت و «حفصه» از اين جريان آگاه شد، آن حضرت از او خواست تا موضوع را امانت بشمارد تا پيامبر هم ديگر «ماريه» را بر خود حرام سازد، اما او بىدرنگ موضوع را به «عايشه» گزارش كرد و خدا پيامبرش را از جريان آگاه ساخت، و اين آيات فرود آمد كه چرا پيامبر حلال خدا را بر خويش حرام ساخته است؟(513)
یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ تَبْتَغِی مَرْضَاةَ أَزْوَاجِکَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ﴿١﴾ قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَکُمْ تَحِلَّةَ أَیْمَانِکُمْ وَاللَّهُ مَوْلاکُمْ وَهُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ ﴿٢﴾ ....
اى پيامبر! چرا چيزى را كه خدا بر تو حلال كرده به خاطر جلب رضايت همسرانت بر خود حرام مىكنى»؟! (يا ايها النبى لم تحرم ما احل الله لك تبتغى مرضات ازواجك).
هان اى پيامبر! چرا چيزى را كه خدا بر تو روا و حلال ساخته است، آن را به خاطر جلب خشنودى همسرانت بر خود حرام اعلام داشتهاى؟
وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلى بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِيثاً
و هنگامى را به ياد آوريد كه با برخى از همسران خود سخنى نهانى گفت و رازى را با او در ميان نهاد.
فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَ أَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ
و هنگامى كه آن زن، يكى ديگر از زنان پيامبر را از آن راز آگاه ساخت و حق امانت را رعايت ننمود، و خدا پيامبرش را از افشاى آن راز به وسيله آن زن آگاه ساخت، آن حضرت بخشى از آن را براى همسر خويش باز گفت و از بيان بخشى ديگر خوددارى كرد و روى برتافت...
منظور اين است كه: پيامبر گرامى رازى را با «حفصه» در ميان نهاد و از او خواست تا آن را امانت به حساب آورد و نهان دارد، امّا او آن را با عايشه در ميان نهاد. خدا پيامبرش را از جريان افشاى راز آگاه ساخت و آن بزرگوار بخشى از آن راز افشا شده، و چگونگى افشاى آن به وسيله «حفصه» را با او در ميان نهاد و از بخش ديگر آن تغافل ورزيد و با روشهاى كريمانهاى از كنار آن گذشت.
«حسن» در وصف پيامبر مىگويد: آن حضرت در بزرگوارى و بزرگمنشى بىهمتا بود.
فَلَمَّا نَبَّأَها بِهِ قالَتْ مَنْ أَنْبَأَكَ هذا
پس هنگامى كه پيامبر جريان افشاى راز را با «حفصه» در ميان نهاد، او گفت: چه كسى تو را از اين موضوع باخبر ساخته است؟!
قالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ
پيامبر فرمود: آن خدايى كه بر هر چيزى دانا و از هر رازى آگاه است، مرا از افشاى اين راز باخبر ساخت.
در چهارمين آيه مورد بحث، قرآن روى سخن را به آن دو زن مىكند و مىفرمايد:
إِنْ تَتُوبا إِلَى اللَّهِ
اگر شما دو زن به سوى خدا بازگرديد و توبه كنيد، اين كارى شايسته و خداپسندانه و به سود خود شماست كه توبه كنيد و از همكارى با يكديگر در جهت اذيت و آزار پيامبر دست برداريد.
فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما
آرى، توبه كنيد، چرا كه دلهاى شما از حق و عدالت انحراف يافته و به سوى گناه و نافرمانى كشيده شده است.
منظور اين است كه: اگر شما دو تن، هان اى «عايشه» و «حفصه»! روى توبه به بارگاه خدا آوريد، خدا توبه شما را مىپذيرد.
و از ديدگاه برخى آغاز آيه به مفهوم امر و فرمان مى باشد و منظور اين است كه: شما دو تن بىدرنگ روى توبه به بارگاه خدا آوريد كه دلهاى شما از راه حق و عدالت به سوى گناه انحراف يافته است.
وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ
و اگر بر ضد آن حضرت همدست و همداستان شويد، كارى از پيش نخواهيد برد، چرا كه خداى توانا يار و ياور اوست.
روى سخن آيه با همان دو زن مىباشد و روشنگرى مىكند كه: اگر شما دست همكارى و تعاون بر ضد آن حضرت به يكديگر بدهيد و او را بيازاريد، تنها به زيان خويش اقدام كردهايد و كارى از پيش نخواهيد برد، چرا كه سررشتهدار و ياور او خداست.
«ابن عباس» آورده است كه: به «عمر» گفتم: اين دو زن كه پيامبر را اذيت كردند و آيه شريفه به آنان هشدار مىدهد، كيانند؟
او پاسخ داد: «عايشه» و «حفصه»!
اين روايت را «بخارى» در «صحيح» خود آورده است.(514)
وَ جِبْرِيلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِينَ
و نيز فرشته وحى و ايمانآوردگان شايستهكردار يار و ياور پيامبرند.
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند:
«فوالله ... لا اغضبتنی ولاعصت لی امرا ولقد کنت انظر الیها فتنکشف عنی الهموم والاحزان; (34) سوگند به خدا که فاطمه علیها السلام هیچ گاه مرا خشمگین نکرد و در هیچ کاری از من سرپیچی ننمود . و من هرگاه به فاطمه علیها السلام نگاه می کردم، غم و اندوه از من زدوده می شد .»
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:
«... یا فاطمة ابشری فلک عندالله مقام محمود تشفعین فیه لمحبیک وشیعتک; (40) ای فاطمه علیها السلام مژده باد! که در پیشگاه خدا مقامی شایسته داری که در آن مقام برای دوستان و شیعیانت شفاعت می کنی .»
عن الامام جعفر بن محمد - علیه السّلام - عن آبائه - علیهم السّلام -
قال: لمّا حضرَتْ فاطمةَ الوفاةُ بَکَتْ، فقالَ لها امیرالمؤمنین یا سیدتی ما یبکیکِ ؟ قالتْ: ابکی لِما تَلقی بَعدی.
«بحار الانوار، ج 43، ص 218»
امام صادق - علیه السّلام - از قول پدرانشان - علیهم السّلام - فرمود: زمانی که حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در حال احتضار بودند و وفاتشان نزدیک شد، شروع به گریه کردند، امیرالمؤمنین - علیه السّلام - فرمود: ای بانوی من چرا گریه میکنی. حضرت زهرا - سلام الله علیها - فرمود: بر آنچه بعد از من (از رنجها و سختی ها) میبینی گریه میکنم.
شکر خدا ، که نام علی در اذان ماست
ما شیعه ایم وعشق علی هم از آن ماست
از یا علی زبان ودهان خسته کی شود
اصلا" زبان برای همین در دهان ماست
ما شیعه زاده ایم وخدا را هزار شکر
این شیعه زادگی شرف خاندان ماست
ما عاشق علی شده ایم و بدون شک
اینهم ز پاکدامنی مادران ماست
از خطبه شقشقیه علی مرتضی(ع):
پروردگارا ! زمانه بر نیکان سخت و بر ستمکاران آسان شده ،
دانشمندان در خفا لب فروبسته وجاهلان بر اریکه قدرت فریاد میزنند،
مردم بر بالشهای خیس از اشک و
حاکمان بر بستر حریر شب را سحر میکنند
ودریغا که همه اینها به نام تو میشود .
چون نامه جرم ما به هم پیچیدند
بردند به دیوان عمل سنجیدند
بیش از همگان گناه ما بود ولی
مارا به محبت علی بخشیدند
آمد عباس ، نصف لشگر را ازتکاپو ، همین خبر انداخت
پرچم حرم عباس ،پور علی بن ابیطالب
بر فراز حرم حضرت زینب س برافراشته شد.
یاکاشف الکرب عن وجه الحسین ،
اکشف کرب الحرم اخت الحسین بحق امک الفاطمه
تاریخ زتکرارخودش گریان است
با نوح بگو که نوبت طوفان است
ازمرقدحجربن عدی فهمیدم
از چیست مزار فاطمه (س) پنهان است
لعنت به هرکسی که مطیع سقیفه است
لعنت به منکران علی یک وظیفه است
ترسی به دل ندارم ازلعن این وآن
دم میزنم دمادم ازلعن این وآن
این اولی ودومی آن است درمثل
لعنت به سومی ومعاویه دغل
لعنت به حفصه وبه قطام وعایشه
برام فضل وجعده و برهندفاحشه
برشیعیان زعالم بالا ندارسید
چون آب میخوری بگولعن بریزید
این ذکرمیدهدبه دلم بیحساب اجر
لعنت به خولی وبه سنان و به شمر وزجر
وهر زنازاده اذیت کنه اهل بیت (صلوات الله علیهم اجمعین)
در اين پست سيري ميكنيم تا ببينيم خليفه ي زاهد و راشد!!!! اهل بدعت چه قيافه اي داشته است!
صفات ظاهری خلیفه عمر
-بسیار سیاه چرده بوده
-مردی با چشمان بسیار سرخ
-مردی با چشمان لوچ
-مردی با سبیل کلفت
-مردی با بریدگی ها و خطوط سیاه بر روی صورتش
-مردی با درازی خارج از اعتدال
-مردی با پاهایی چون شترمرغ
-دوستان عزیز!حتما ادامه مطلب رابخوانید -
ادامه مطلب...
شعری که آیت الله بهجت قبل ازوفات زمزمه میکردند:
اینهمه لاف زن و مدعی اهل ظهور پس چرا یار نیامد که نثارش باشیم
سالهامنتظر سیصدواندی مرداست آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم
اگر آمد خبر رفتن مارا بدهید به گمانم که بنانیست کنارش باشیم
..............گفتم اين حرفها را كنار بگذار به علي بگو بيرون بيايد و گرنه وارد خانه مي شويم و او را به اجبار بيرون مي آوريم .
در اين هنگام فاطمه پشت در آمد و گفت اي گمراهان دروغگو چه مي گوييد و چه مي خواهيد . گفتم اي فاطمه . گفت: چه مي خواهي عمر .
گفتم چيست حال پسر عمويت كه تو را براي جواب فرستاده و خودش در پشت پرده حجاب نشسته است . فاطمه گفت:
طغيان و سركشي تو بود كه مرا از خانه بيرون آورد و حجت را بر تو و هر گمراهي و منحرفي تمام كرد.
............
ادامه مطلب...
به راستي به چيزي اقرار كرديم كه با شمشير به آن مجبور شديم در حالي كه سينه ها از كينه به شدت گرم بود و جانها مي لرزيد . و نيت ها و ديده ها دچار شك و ترديد بود از اين كه ما را بر چيزي كه مورد انكارمان بود مي خواندند و بدان جهت از او اطاعت كرديم كه قوم و قبيله يمني شمشير زور خود را از بالاي سرمان بردارد و آن كساني از قريش كه دست از دين اجدادي خود برداشته بودند مزاحم ما نشوند .
به هبل و لات وعزي و بتان ديگر سوگند كه من از آن روز كه آنها را پرستيدم دست از آنها بر نداشتم ، پروردگار كعبه را نپرستيده و گفتاري از محمد را تصديق ننموده ام و جز از راه نيرنگ و فريب ادعاي مسلماني ننموده ام و خواسته ام او را بفريبم . چون جادوي بزرگي را برايمان آورد و در سحر و جادو گري بر سحر بني اسرائيل با موسي و هارون و داوود و سليمان و عيسي افزود و سحر و جادوي همه آنان را او يك تنه آورد و بر آنان اين نكته را افزود كه اگر او را باور داشته باشند بايد بر اين مطلب كه او سالار ساحران است اقرار داشته باشند
ادامه مطلب...
برخي از دانشمندان يكي از علائم ظهور حضرت مهدي(عج) راوقوع معركه جنگي در منطقه اي به
نام هرمجدون وبه تعبير روايات قرقيسيا مي دانند.اين قضيه حتي در كتب اهل كتاب نيز به آن اشاره شده
است.
اهل كتاب از يهود ونصارا اين معركه جنگي را بس عظيم وخطرناك مي دانند كه در پايان تاريخ بشر اتفاق
خواهد افتاد.
"هرمجدون" كلمه اي است مشتق از "هر" به معناي كوه و"مجدّو" كه اسم وادي يا كوه كوچكي
در شمال فلسطين است.................
ادامه مطلب...
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) در بحبوحه شدايد روز قيامت اميرالمؤمنين (عليه السلام) را به سراغ
فاطمه زهرا (سلام الله عليها) مى فرستد تا در جايگاه شفاعت قرار بگيرند.
پس اميرالمؤمنين (عليه السلام) مى فرمايد: اى فاطمه ! از اسباب شفاعت چه دارى و براى اين روز سخت چه مهيا
ساخته اى ؟
پس فاطمه (سلام الله عليها) در جواب مى فرمايد:
يا اميرالمؤمنين ! در اين جايگاه دو دست بريده فرزندم عباس ما را كفايت مى نمايد.